کسراکسرا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره

نفس مامان

مرسی پدر....

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی ... پیر شده وقتی داره صورتشو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی .... پیر شده وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره ... اما هیچ چی نمیگه.... وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو بود
9 شهريور 1390

ذاتش بهشتی بود...

زن بود! حوا بود و شریک آدم قبول ، از بهشت رانده بودنش اما ذاتش بهشتی بود...بهشت در آغوشش بود اصلا با او به زمین آمده بود......شرم داشت حیا داشت مستور بود حتی وقتی عریان آغوش برای آدمش میگشود؛ نجیب بود پاک بود و زلال.......زن بود! زن..
7 شهريور 1390

من یا بهشت؟

چقدر خوشحـال بود شیطــان... وقتی سیب را چیدم... گمان می کرد فریب داده است مرا نمی دانست... تو پرسیده بودی : ...مرا بیشتر دوست داری . . یا ماندن در بهشـــت را.... !
7 شهريور 1390

نزار قبانی

آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم...... آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارند تا شنا کنند پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند ...تا به پرواز در آیند شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی عشق را دفتری نیست بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند...! در بندر آبی چشمانت / نزار قبانی ...
7 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد