آدم کوچولو
شنبه 20/بهمن/86 زندگی ِ مامان امشب وقتی میخواستم لوسیون ضد ِ ترک به پوست شکمم بزنم (که البته هیچ تاثیری هم نداشت) مجبور شدم کمی رو به عقب خم شم تا دستم به همه جای ِ شکمم برسه (آخه ماشااله بزرگ شدی) که ناگهان شما که معلوم بود پشتت به شکم مامانی بود از یکطرف شکمم نمایان شدی و اینقدر واضح بود که بابایی که از روبرو به ما نگاه میکرد کاملا حالش دگرگون شد و گفت به معنای واقعی یک آدم بود که توی شکمت دیدم. ولی کوچولوتر از نوزاد. خلاصه کلی منقلب شده بود و نمیدونست چطور چیزی رو که دیده بود توصیف کنه. &...