کسراکسرا، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

نفس مامان

اینجوریاست دیگه

دادستان: در السالوادور چه کار می کردی؟ چگوارا: بدنم را برنزه می کردم دادستان: پس چرا ساختمان را منهدم کردی؟ چگوارا: جلوی آفتابم را گرفته بود از نوشته های چگوارا
15 ارديبهشت 1391

جگر گوشه ی من

پسر گلم .یکی یه دونه ی مامان مرد کوچک من تولدت مبارک. تمام وجود مادر در همون یک نگاه کوچکت خلاصه میشد. و حالا که روز به روز بالندگیتو میبینم بیشتر از پیش شاکر درگاه خداوندم که تو پسر عزیز من شدی  باش و بمان هزاران سال با سلامتی و سربلندی. دیوانه وار دوستت دارم کودک دلبند مادر.   تولد 1 سالگی کسرا هم ماجرایی داشت واسه خودش مجبور شدم 5 تا تولد گرفتم و5 تا شمع فوت کرد.و البته تولد پنجم چون کیک کم اومد یه کیک دیگه گرفتیم همون موقع و همون تولد 1 سالگیش6 تا کیک داشت   این تولد اصلیش بود. خیلی کیکشو دوست داشتم. این اولین تولدش بود که همون روز تولدش برگزار شد."با عمه اعظم اینا" اینم اون موقع پیامک داده ...
13 ارديبهشت 1391

بهترین روش لاغری شکم

آیا می‌دانید که چه نوع غذاها و خوردنی‌هایی متناسب با نوع گروه خونی شما هستند و با توجه به گروه خونی خودتان چه غذاهایی باید بخورید و یا از مصرف چه خوردنی‌هایی باید پرهیز کنید؟   متخصصان تغذیه در پاسخ به این سوال می‌گویند؛ هر گروه خونی در زمان متفاوتی از تاریخ تکامل بشری، شکل گرفته است و بنابراین ما باید رژیم‌های غذایی خود را مطابق با رژیم غذایی اجدادمان در زمان تکامل گروه خونی مشابه در بدن آن‌ها هماهنگ کنیم. آن‌ها تاکید دارند: اگر غذاهایی را بخورید که متناسب و سازگار با گروه خونی خودتان هستند، می‌توانید به راحتی آن‌ها را هضم کنید، وزنتان کاهش یابد و سلامت و شادی بیشتری را تجربه کنید. به...
10 ارديبهشت 1391

نفس مادر

کسرای ِ مادر, نفس ِ قشنگ ِ مامان, اول از همه میخام واسه تموم بد خلقیهام ازت عذر خواهی کنم. گلاب  ِمادر ,عاشقانه دوستت دارم اما نمیدونم چرا بعضی وقتها نمیشه که نمیشه کاریش کرد تا از دست شیطنت هات عصبانی نشم.شما که ماشااله خدای شیطونی و سرتقی شدی. کلی با بابایی کتاب میخونیم و راه کار در میاریم اما انگار شما هم کتابهای نانوشته ی زیادی داری. قربون چشمای معصومت برم که بعد از شیطون بازیهات همچین به آدم نگاه میکنی که انگار نه انگار کار شما بوده. امیدوارم روزگارمون کمی آروم تر شه و شما هم یکم آرومتر شی.
1 ارديبهشت 1391

روح زندگی من

از اونجا که شازده پسر صبحها مهد کودک میرن و باید صبح زود بیدار بشه به همین خاطر شبها خیلی زود میخوابه. دیشب "30/1/91"هم ساعت 7 و نیم بود که گفت خیلی خستم  میخوابم بخوابم. اما از اونجایی که داشت خودشو واسه من لوس میکرد گفت خیلی خستم نمیتونم رو بالش سرمو بزارم بخوابم.میخوام سرمو بزارم تو بغل شما. آخه بعد از دوره ی ماسازی که رفتم هر وقت بیاد تو بغلم مخصوصا شبها ماساژ رفع خستگی بهش میدم که کلی هم خوشش میاد واسه همی هم میخواست بیاد تو بغلم. بالاخره شازده دراز شدن و ما هم کارمون و شروع کردیم اما هر چی میگذشت میدیدم نخیر خبری از خواب نشد و چشماش بازن. 1 بار بهش گفتم مامانم چشماتم ببند دارم ماساژت میدم. بار دوم که بهش گفتم چشماتم بب...
1 ارديبهشت 1391

سیمین دانشور

دانشور در سال  ۱۳۰۰  شمسی در  شیراز  متولد شد. او فرزند محمدعلی دانشور (پزشک) و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان دخترانه و نقاش) بود. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را  مدرسهٔ انگلیسی مهرآیین  انجام داد و در  امتحان نهایی  دیپلم شاگرد اول کل کشور شد. سپس برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ  ادبیات فارسی  به دانشکدهٔ ادبیات   دانشگاه تهران  رفت.  دانشور، پس از مرگ پدرش در  ۱۳۲۰  شمسی، شروع به مقاله‌نویسی برای  رادیو تهران  و روزنامهٔ ایران کرد، با نام مستعار  شیرازی بی‌نام .    در  ۱۳۲۷  مجموعهٔ داستان کوتاه  آتش خاموش  ...
30 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد