کسراکسرا، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

نفس مامان

به یاد سام.....

1390/12/4 0:40
نویسنده : مامان کسرا
1,408 بازدید
اشتراک گذاری

مژگان عزیز(یگانه نازنین) مادر سام جاودانه.پسر عزیزی که عاشقانه دوستش داشتم ندیده.

اینو بعد از پرواز دردانه ات نوشتی و بارها با خوندنش جیگرم سوخت خدا بهتون آرامش ببخشه.



از یگانه به دوستان نی نی سایت.

سلام به همگي 

بي شك گاهي بيان عمق و وسعت دردي كه بر جان و دل و روح و زندگي آدمها ريشه ميزنه ممكن نيست و درد من هم . 
بي شك گاهي بيان روزها و ماهها و سالهايي كه با رنج ميگذره ممكن نيست و رنج من هم . 
بي شك گاهي بيان عظمت عشقي كه در قلبت بالنده ميشه ممكن نيست و عشق من هم . 
بي شك گاهي بيان حسرتي كه بر دلت جاودانه ميمونه ممكن نيست و حسرت من هم . 
بي شك گاهي ...و گاهي ... و گاهي ... 

بعد از اون روز لعنتي و ايست تنفسي سام و آمبولانس و بيمارستان و اورژانس و ايست قلبي و احيا و دوباره ايست قلبي و دوباره احيا و... رسيديم به روز تصميم ، چه تصميمي ، چي ميتونست منو وادار به دل كندن از جسم عزيزترين عزيزم بكنه ، كي ميتونست ،ميدونستم بايد چه تصميمي بگيرم و نميتونستم 

چه كار كنم ، راه درست كدومه ، بذارم بمونه و اينجوري كه ميگن عذاب بكشه ، يا ... 
كجا برم ، از كي بپرسم راه درست كدومه ، كاش خدا از عرش ميومد پايين و بهم كمكي ميكرد ... 

از مسيحا خواستم برام تفالي به حافظ بزنه ، نيتي كه كردم و از سام عزيزم خواستم كه مامان بگو من درمانده چه كنم ، من مادر چه كنم ، من پا در گل چه كنم 

و چه زيبا اين پسر آسماني من جواب داد ، صداي اس ام اس رو كه شنيدم و دستي كه بازش كرد ، مسيحا يادت هست كه ... 

مژده وصل تو كو كز سر جان برخيزم 
طاير قدسم و از دام جهان برخيزم 
به ولاي تو كه گر بنده خويشم خواني 
از سر خواجگي كون و مكان برخيزم 



سرمو گذاشتم كنار گوش خوشبوي سام و زمزمه كردم 

"عزيزكم من صاحب اختيار بدن نازنين تو نيستم ، اين به اصطلاح رضايت ها و امضاها فقط تشريفاتي هست براي اينكه خودت تصميم بگيري كه ميخواهي قسمتي از تو بمونه يا تمام بري ، و من هر آن تصميمي كه تو بگيري رو دوست دارم ، حتي اگر برام سخت باشه ، حتي اگر نتونم تحمل كنم و بميرم عزيزكم " 

و همسرم رفت براي انجام تشريفات قانوني... 

از ته راهرو ديدم چند نفري رو به هيات پزشك كه دارن ميان طرف اتاق سامي ، تا حالا نديده بودمشون ولي شناختمشون ، 
معاينه قبل از پيوند 
قبل از ورودشون از اتاق آمدم بيرون و ته راهرو دور از اتاق سام نشستم و سرمو توي دستام گرفتم و منتظر شدم 
نميدونم چند هزار سال طول كشيد 
نميدونم چه نظري در مورد آزمايشات انجام شده و ... دادند 
از اتاق دور بودم و نشنيدم ، نميخواستم هم بشنوم 
فقط با چشم بسته منتظر موندم 
و سام تصميمشو گرفت ، تصميم گرفت كه كامل بره و رفت ... 

ودست كوچك زيباش در لحظه پرواز توي دستم بود و شصتم روي نبضش و اين بزرگترين خوشبختي دردناك من بود 




از نگاه مادرانه من پيوند سام با تمام دنيا با موفقيت انجام شد ، پيوند او با قلب تمام كودكان عالم ، با نگاه تمام كودكان عالم ، براي من در چشم و در هر تپش قلب كودكي صدايي و نگاهي از سام هست 

از لطفي كه همه دوستان در تمام اين يك سال و اندي به ما داشتند ممنونم ، از دعاها ، دلگرمي ها ، اميدها ، قوت قلبها و ... اين آخر از همه پيام هاي محبت آميز و تسلي بخش 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

*فاطمه*
6 اسفند 90 8:53
وای حسنا من اینو نخونده بودم
یگانه کی اینو نوشته بود؟


عزیزم چند روز پیش تو نی نی سایت پست گذاشته بود.
*پرنیان*
9 اسفند 90 12:34
وای من اینو نخونده بودم.....چه دردی تو تک تک کلماتش بود


آره عزیزم هر وقت میخونمش قلبم جمع میشه.خدا بهش صبر بده.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد