کسراکسرا، تا این لحظه: 16 سال و 3 روز سن داره

نفس مامان

اطلاع رسانی کنید

مدام اين شعر تو سرم مي پيجه :  قصه نيستم كه بگويي  نغمه نيستم كه بخواني  صدا نيستم كه بشنوي  يا چيزي چنان كه ببيني  يا چيزي چنان كه بداني  من درد مشتركم  مرا فرياد كن. اينجا رو بخونيد و به ديگران اطلاع رساني كنيد خواهش ميكنم .  http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=232129&PageNumber=1   انقدر اين پيغام رو share كنيد تا دكتر سيد جوادي و بيمارستان صارم رو همه ي دنيا بشناسند .  ...
29 خرداد 1391

سیمین دانشور

دیشب آخرای شب بود که یکی از دوستان خبر درگذشت این بانوی عزیز رو بهم دادن. تسلیت میگم درگذشت ایشون رو به همه ی دوستداران ادبیات و صد البته دوستداران ایشون. برای شادی روحشون صلوات.
19 اسفند 1390

واقعیت تلخ

زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه‌هاشو سیر کنه, گوشت بدن خودشو می‌کند و می‌داد به جوجه‌هاش می‌خوردند. زمستان تمام شد و کلاغ مرد! اما بچه‌هاش نجات پیدا کردند و گفتند: آخی، خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری! این است واقعیت تلخ روزگار ما ...    
16 اسفند 1390

به یاد سام.....

مژگان عزیز(یگانه نازنین) مادر سام جاودانه.پسر عزیزی که عاشقانه دوستش داشتم ندیده. اینو بعد از پرواز دردانه ات نوشتی و بارها با خوندنش جیگرم سوخت خدا بهتون آرامش ببخشه. از یگانه به دوستان نی نی سایت. سلام به همگي  بي شك گاهي بيان عمق و وسعت دردي كه بر جان و دل و روح و زندگي آدمها ريشه ميزنه ممكن نيست و درد من هم .  بي شك گاهي بيان روزها و ماهها و سالهايي كه با رنج ميگذره ممكن نيست و رنج من هم .  بي شك گاهي بيان عظمت عشقي كه در قلبت بالنده ميشه ممكن نيست و عشق من هم .  بي شك گاهي بيان حسرتي كه بر دلت جاودانه ميمونه ممكن نيست و حسرت من هم .  بي شك گاهي ...و گاهي ... و گاهي ...  بعد از او...
4 اسفند 1390

تقدیم به مژگان و زهرا

هیچی غمی تو دنیا به نظرم سنگین تر از داغ فرزند نیست که واقعا داغه نه غم. در غم سام و انار...... بغض‏ها، ابر می‏شوند و ابرها باران. کوچه‏ها دلتنگ، کوچه‏ها تاریک، آینه‏ها غرق در غبار؛ انگار این روزهای پس از تو، سرنوشت تمام پیشانی‏ها را سیاه نوشته‏اند. زخم نبودنت را سر بر کدام دیوار باید گریه کرد؟ تمام پیرهن‏ها بوی غربت گرفته‏اند. این روزها آشنایی غریب، فرزند مهربانی غریب و پدر آشنایی غریب‏تر، با خاک وداع می‏کند. پرنده‏ها، نام تو را غریبانه دهان به دهان می‏خوانند تا دورترین شاخه‏هایی که به آسمان می‏رسند. باران‏های موسمی، هوای مسموم روزهای بعد از تو زیستن را زار زار می‏گریند....
4 اسفند 1390

حماقت

حماقت كه شاخ و دم ندارد! حماقت يعني من كه اينقدر ميروم تا تو دلتنگ من شوي! خبري از دلتنگي تو نمي شود! بر مي گردم چون دلتنگ مي شوم!!!
3 اسفند 1390

حسود

نه ترسی در نگاهش   نه اضطرابی در وجودش نه عشقی در سرش نه دردی در دلش                     فقط شبیه من قدم میزند،                    سایه ام.                    خوش به حالش..    به قلم علیرضا مرندی ...
23 مهر 1390

سیاه و سفید

"When I born, I Black, When I grow up, I Black, When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black, When I sick, I Black, And when I die, I still black... And you White fellow, When you born, you pink, When you grow up, you White, When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue, When you scared, you yellow, When you sick, you Green, And when you die, you Gray... And you call me colore???  اين شعر كانديداي شعر برگزيده سال 2005 شده. توسط يك كوذك آفريقايي نوشته شده و استدلال شگفت انگيزي دارد:  وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم، سياهم، وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم، سياهم، وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم،...
23 مهر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس مامان می باشد