به یاد سام.....
مژگان عزیز(یگانه نازنین) مادر سام جاودانه.پسر عزیزی که عاشقانه دوستش داشتم ندیده.
اینو بعد از پرواز دردانه ات نوشتی و بارها با خوندنش جیگرم سوخت خدا بهتون آرامش ببخشه.
|
از یگانه به دوستان نی نی سایت.
سلام به همگي
بي شك گاهي بيان عمق و وسعت دردي كه بر جان و دل و روح و زندگي آدمها ريشه ميزنه ممكن نيست و درد من هم .
بي شك گاهي بيان روزها و ماهها و سالهايي كه با رنج ميگذره ممكن نيست و رنج من هم .
بي شك گاهي بيان عظمت عشقي كه در قلبت بالنده ميشه ممكن نيست و عشق من هم .
بي شك گاهي بيان حسرتي كه بر دلت جاودانه ميمونه ممكن نيست و حسرت من هم .
بي شك گاهي ...و گاهي ... و گاهي ...
بعد از اون روز لعنتي و ايست تنفسي سام و آمبولانس و بيمارستان و اورژانس و ايست قلبي و احيا و دوباره ايست قلبي و دوباره احيا و... رسيديم به روز تصميم ، چه تصميمي ، چي ميتونست منو وادار به دل كندن از جسم عزيزترين عزيزم بكنه ، كي ميتونست ،ميدونستم بايد چه تصميمي بگيرم و نميتونستم
چه كار كنم ، راه درست كدومه ، بذارم بمونه و اينجوري كه ميگن عذاب بكشه ، يا ...
كجا برم ، از كي بپرسم راه درست كدومه ، كاش خدا از عرش ميومد پايين و بهم كمكي ميكرد ...
از مسيحا خواستم برام تفالي به حافظ بزنه ، نيتي كه كردم و از سام عزيزم خواستم كه مامان بگو من درمانده چه كنم ، من مادر چه كنم ، من پا در گل چه كنم
و چه زيبا اين پسر آسماني من جواب داد ، صداي اس ام اس رو كه شنيدم و دستي كه بازش كرد ، مسيحا يادت هست كه ...
مژده وصل تو كو كز سر جان برخيزم
طاير قدسم و از دام جهان برخيزم
به ولاي تو كه گر بنده خويشم خواني
از سر خواجگي كون و مكان برخيزم
.
.
.
سرمو گذاشتم كنار گوش خوشبوي سام و زمزمه كردم
"عزيزكم من صاحب اختيار بدن نازنين تو نيستم ، اين به اصطلاح رضايت ها و امضاها فقط تشريفاتي هست براي اينكه خودت تصميم بگيري كه ميخواهي قسمتي از تو بمونه يا تمام بري ، و من هر آن تصميمي كه تو بگيري رو دوست دارم ، حتي اگر برام سخت باشه ، حتي اگر نتونم تحمل كنم و بميرم عزيزكم "
و همسرم رفت براي انجام تشريفات قانوني...
از ته راهرو ديدم چند نفري رو به هيات پزشك كه دارن ميان طرف اتاق سامي ، تا حالا نديده بودمشون ولي شناختمشون ،
معاينه قبل از پيوند
قبل از ورودشون از اتاق آمدم بيرون و ته راهرو دور از اتاق سام نشستم و سرمو توي دستام گرفتم و منتظر شدم
نميدونم چند هزار سال طول كشيد
نميدونم چه نظري در مورد آزمايشات انجام شده و ... دادند
از اتاق دور بودم و نشنيدم ، نميخواستم هم بشنوم
فقط با چشم بسته منتظر موندم
و سام تصميمشو گرفت ، تصميم گرفت كه كامل بره و رفت ...
ودست كوچك زيباش در لحظه پرواز توي دستم بود و شصتم روي نبضش و اين بزرگترين خوشبختي دردناك من بود
.
.
.
از نگاه مادرانه من پيوند سام با تمام دنيا با موفقيت انجام شد ، پيوند او با قلب تمام كودكان عالم ، با نگاه تمام كودكان عالم ، براي من در چشم و در هر تپش قلب كودكي صدايي و نگاهي از سام هست
از لطفي كه همه دوستان در تمام اين يك سال و اندي به ما داشتند ممنونم ، از دعاها ، دلگرمي ها ، اميدها ، قوت قلبها و ... اين آخر از همه پيام هاي محبت آميز و تسلي بخش