جای تازه
دوشنبه 26/ آذر/1386
سلام گل گل ِ مامان.خوشگل ِ مامان. پسره مامان.
عزیزکم امروز یه حس غریبی توی دلم بوجود آوردی و جایی جدید برای خودت پیدا کردی. گوشه ی بالایی ِ سمت چپ شکمم.بعد که دست زدم به وضوح یکی استخوناتو رو زیر دستم لمس کردم که قربونش برم همش یه بند انگشت هم نمیشد. بعد هم بابایی دست زد و وقتی متوجه برجستگی شد حال غریبی پیدا کرد که تا چند دقیقه توی اون حال بود.
خلاصه اینکه همش ورجه وورجه میکنی و انگار که در حال کنکاش توی دل ِ مامان ِ خودت هستی عزیزم.
قربون دست و پای قشنگت برم چند روزیه که بیشتر حرکت میکنی تا ضربه بزنی.البته بعدش چند تایی مشت و لگد نثار شکم مامان ِ خودت میکنی .
گرچه ما خیلی حال میکنیم واسه ضربه هات.
مامان قربون ِ حرکاتت بره الهی
دوست دارم پسر خودم
مامانی